بی پرده:)

یکسال از افتتاح کلینیک گذشتوقتی به عقب برمیگردمو اون همه سختی رو به یاد میارم...واقعا دیگه دوست ندارم به عقب برگردمخیلی سخت بود:/ولی الان اون جایی هستم که دوست داشتمتقریبا شب ها رو نمی خوابمروزها هم اکثرا بیدارمکار میکنم و به فکر کارم و با کارم ازدواج کرد:)صبحانه و نهار و یکی کردمشام هم ساعت 2 می خورمکار قشنگهسختهباید حواست باشهاینجا حواست نباشه جان جانداری رو میگیریحواست نباشه صاحب جانداری رو به دردسر میندازیحواست نباشه...آدمی شدم تنهابداخلاقبی احساس...اینجا پر آدمهخوشکل و زشت و خوش اخلاق و بد اخلاق و مذهبی و غیر...حواست نباشه پرده عفت پاره کردهاینجا مرز خدا و شیطان، موفقیت و شکست، بالا و پایین فقط یه تار مو بی پرده:)...